موزه گوگنهایم نیویورک، آخرین شاهکار فرانک لوید رایت

به گزارش وبلاگ بیازیان، موزه گوگنهایم نیویورک، آخرین اثر فرانک لوید رایت مشهورترین معمار تاریخ آمریکا است. این شاهکار رایت طی 15 سال طراحی و ساخته شد آنچه امروز به جای مانده نتیجه بارها تغییر و بازسازی است ولی هرگز ذره ای از شکوه این معماری بزرگ کم نشده است. با خبرنگاران همراه باشید.

موزه گوگنهایم نیویورک، آخرین شاهکار فرانک لوید رایت

موزه گوگنهایم نیویورک با معماری دایره ای و بی ضلع، آن هم درست وسط شلوغی و ازدحام جمعیت در نیویورک، با المان های اختصاصی فرانک لوید رایت، سال ها است که خودش به تنهایی یکی از بخش های اصلی توریستی شهر محسوب می گردد.

در سال 1943 و با توسعه مجموعه آثار هنری، گوگنهایم (بنیانگذار موسسه وموزهای زنجیره ای گوگنهایم) در نامه ای به فرانک لوید رایت از او تقاضای طراحی موزه ای را کرد که در آن بتواند مجموعه اش را به نمایش بگذارد. رایت با قبول این پیشنهاد تصمیم گرفت تا شیوه ارگانیک طراحی اش را در محیطی شهری محک بزند.

بعد از گذشت 15 سال و کشیدن بیش از هفتصد طرح جزئی و 6 طرح کلی از ساختمان، خاتمه رایت به طراح نهایی موزه رسید و طرحی را به وجود آورد که امروز با نمای قوسی و رمپ داخلی مارپیچی اش در لیست 17 اثر ماندگار این معمار نهاده شده است. رایت در طراحی گوگنهایم از فرمهای ارگانیک استفاده نموده است. یک فرم پیچشی که می چرخد و حرکت می نماید، شبیه به یک صدف یا حلزون.

شاید اساسی ترین و گیراترین نقطه مجموعه، رمپ مارپیچ داخل آن است که آثار هنری در امتداد آن و روی دیوارها به نمایش در آمده اند. بنا به گفته شخص رایت این ویژگی بسیار مجذوب نماینده تر از چرخه گردشی دیگر موزه ها است. چرا که مخاطبان می توانند با آسانسور به بالاترین نقطه برسند و به تدریج روی سطح شیبدار مارپیچی پایین بیایند و از موزه خارج شوند. (ایده ای که بعدها در موزه های مختلف اجرا شد مثل موزه مرسدس بنز اشتوتگارت)

در عین حال که امکان تغییر سطح از طریق آسانسور هم همیشه در اختیار بازدیدنمایندگان نهاده شده است. اما در سایر موزه ها مخاطبان فضایی دایره ای را دور می زنند تا خاتمه با بازگشت به نقطه شروع از موزه خارج شوند.

این موزه به نوعی در 6 طبقه شکل گرفته است ساختار اصلی بنا همانطور که گفته شد یک رمپ است. مخاطب از بالاترین سطح وارد می گردد و به آرامی با حرکت روی این رمپ به پایین می رود و در این جهت آثار هنری رو تماشا می نماید و با دنیای هنر از دریچه این هنرمند بزرگ قرن آشنا می گردد، گویی از مخاطب خواسته می گردد همراه این رمپ، هنر را دور بزن و حرکت کن، سیال باش و یکجا نمان.

فرانک لوید رایت هدفش را از خلق گوگنهایم این گونه بیان می نماید:

ساخت یک ارتباط غیر منقطع میان معماری و نقاشی به شکلی که قبلا هیچ وقت در دنیای هنر دیده نشده است.

این رمپ مارپیچی اما با انتقاداتی هم روبرو بوده است. برخی از این نقدها متوجه اختلاف زاویه در قرارگیری آثار روی دیوار و سطح دید بازدیدنماینده اند.

رایت از طریق آسانسور، بازدیدنمایندگان را به طبقه فوقانی ساختمان راهنمایی می نماید. برای ورود نور طبیعی به مجموعه یک نورگیر در سقف بنا نهاده شده است و در قسمت فوقانی دیوارها، پنجره های یکپارچه تعبیه شده است.

شاید بتوان گفت موزه گوگنهایم به تنهایی شهر مکعب مسطتیل نیویورک را کمی تلطیف می بخشد و چشم را در پی قوس های نرم و زیبایش می کشاند. در صورتی که گفته می گردد این ساختمان تضادی در شهر به وجود آورده است. اما همین تضاد سال ها است یکی از جاذبه های توریستی نیویورک به شمار می آید.

یکی از چالش های این پروژه، جا دادن فضاهای وسیع نمایش در زمینی کوچک بود. این مشکل با نهاده شدن فضاها در طبقات حل شد و سطح شیب دار مارپیچی هم انسجام فضاها را حفظ کرد. موزه، شامل یک گالری اصلی است که به دور فضای خالی میانی با ارتفاع 25 متر می چرخد. این فضای خالی در بالاترین سطح خود سقفی گنبدی شکل دارد که نورگیر دوزاده ضلعی آن نور مناسبی برای فضای موزه تامین می نماید.

پس از مرگ رایت، گوگنهایم دچار تغییرات زیادی شد. در سال 1965 بخشی از فضای اداری موزه و در سال 1969 تمام قسمت اداری، به فضای نمایشگاهی پیوست. این فضای اضافه شده به نمایش آثار هنری اختصاص پیدا کرد. در نهایت بین سال های 1990 تا 1992 عملیات بازسازی وسیعی در موزه انجام شد که طی آن برج نو از طریق چارلز گواتمی طراحی شد و در کنار گوگنهایم نهاده شد.

در این بازسازی برخی از تغییرات قبلی (مانند بسته شدن نورگیر سقفی) که اصالت طرح اولیه را به هم زده بود دوباره به موزه بازگردانده شد.

پروژه در طی چند سال با تغییرات فراوانی روبرو شد تا خاتمه در سال 1959 شش ماه پس از مرگ رایت، موزه برای بازدید عموم افتتاح گشت. این موزه به عنوان آخرین یادگار از توانایی رایت در خلق کیفیات غیرمنتظره فرم و فضای معماری، دشوارترین کار در طول دوران فعالیت حرفه ای وی بود.

هنگامی که از لوید رایت پرسیده شد که چرا رامپ را جایگزین کف-طبقه های متداول در چندین تراز نموده است او شرح داد:

برای بازدیدنمایندگان موزه، وارد شدن به ساختمانی که در آن از طریق آسانسور به بالاترین نقطه رمپی برسند و به تدریج پیرامون فضایی باز و گسترده پایین بیایند، در حالی که همیشه از حق انتخاب تغییر تراز با آسانسور برخوردار بوده و در پایان، پس از بازدید نمایشگاه، خود را در طبقه همکف نزدیک خروجی بیابند بسیار مجذوب نماینده تر و دلپذیرتر می تواند باشد. اگر چه در بسیاری از موزه های متداول، جهتها و سیرکولاسیون عمومی در طول گالری ها برای تماشای آن ها و برگشت به نقطه شروع و خروج از بنا تکرار می شوند.

سولومون رابرت گوگنهایم که مجذوب ایده رمپ مارپیچی شده بود تا زمان مرگش پیش از اتمام پروژه از آن حمایت کرد. از سال 1943 پس از جستجو در میان معماران اروپایی نظیر لوکوربوزیه، والتر گروپیوس، ریچارد نویترا و… برای طراحی بنایی مناسب برای مجموعه ارزشمند جمع آوری شده از طریق گوگنهایم، کار طراحی به این معمار آمریکایی واگذار گشت، تا سال 1956 پروژه با تاخیرات فراوان روبرو شد. خاتمه در سال 1959 شش ماه پس از مرگ رایت، موزه برای بازدید عموم افتتاح گشت.

در بیرون فرم تندیس گرا با ظاهری ساده و فاقد هرگونه تزیین بر روی سطوح، الگوی فضایی درون را تعیین می نماید و چشم اندازی متفاوت در بین ساختمان های مکعب مستطیل شکل شهر نیویورک ایجاد می کرد. شاید بتوان گفت این نقطه شروع طراحی موزه ها با احجام تندیس گرا بود که دیگر نه تنها آثار هنری، بلکه ساختمان موزه نیز به جاذبه ای برای بازدید تبدیل شد.

آتریوم مرکزی مخروطی شکل معکوس با نور طبیعی اشباع می گردد. باز شدن آن به سمت بالا حداقل سایه اندازی بر روی رمپ-طبقه را ایجاد می نماید. این مارپیچ (spiral) بیان دیگری از معماری ارگانیک رایت می باشد. فرم اسپیرال مهیج تر از مثلث، شش ضلعی و یا دایره که در بسیاری از کارهای اولیه رایت بکار گرفته شده بود چرا که اسپیرال باز شونده به سمت بالا نیروی جاذبه را به چالش می کشید.

طراحی گوگنهایم تقلیدی از یک زیگورات وارونه است که رامپ مارپیچی آن دور یک حیات مرکزی شکل گرفته است. اصول پلاستیسیته و استمرار از اصول حاکم بر فرم های ارگانیک است و رایت توانسته است آن را به برترین شکل در این بنا نشان دهد.

موزه گوگنهایم هم از نظر فرم و هم از نظر رنگ آمیزی اش مانند ارگانیسمی است که از درون قبرستان سر بر می آورد . نمای خارجی آن بسیار صیقلی و به صورتی ظریف نازک کاری شده است و از معدود ساختمان هایی است که رایت تزیین ننمود.

این بنا استوانه ای است که در آن رامپی مارپیچی از زمین تا بالا ادامه می یابد. فضای خدماتی و بخش اصلی مجموعه (که همان گالری است) با نهاده شدن در دو حجم استوانه ای شکل از هم متمایز شده اند که این امر تعادل بصری را ایجاد می نماید.

جلال آل احمد این موزه را اینگونه توصیف می نماید:

موزه راحتی بود و دلباز و سرگرم نماینده. همه چیز به جای خود قرار می گرفت و مارپیچ و دایره ای در بالا پهن و در پایین باریک شونده، عین دوکی، از راس پهن تر بر زمین و مضافاتش همه با هم جور. مثلاً آسانسورش به جای مربع یا مستطیل، نیم دایره بود و قوس مانند و جمعا حال آدم را خوب می نماید.

باید گفت اگر مسافر نیویورک هستید و می خواهید از فضای هنری نیویورک تماشا کنید موزه گوگنهایم قطعا می تواند یکی از گزینه های شما باشد. موزه ای که در زمان خودش انقلابی در دنیای هنر به راه انداخت و هنوز هم کسانی هستند که با آثار هنری داخل موزه زیاد کاری ندارند. آن ها می آیند تا بزرگ ترین اثر هنری موزه یعنی خود ساختمان را بازدید نمایند.

منبع: کجارو / online-architect.ir / interactive.wttw.com / archdaily.com / archhistdaily.wordpress.com

به "موزه گوگنهایم نیویورک، آخرین شاهکار فرانک لوید رایت" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "موزه گوگنهایم نیویورک، آخرین شاهکار فرانک لوید رایت"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید